موانع 9گانه در ماراتن اقتصاد دیجیتال

موانع 9گانه در ماراتن اقتصاد دیجیتال

الزامات بیشتر شدن سهم اقتصاد دیجیتال چیست؟ موانع موجود در بخش حاکمیتی و تصمیمسازی سد راه توسعه‌ی اقتصاد دیجیتال کدامند؟ و سؤالاتی از این قبیل، موضوع میزگردی است که در قالب وبینار و با حضور دکتر پدرام سلطانی، نایب رییس سابق اتاق بازرگانی و مهندس سادينا آبائی، فعال حوزه ICT و نایب رییس کمیسیون احداث و صادرات خدمات فنی و مهندسی اتاق بازرگانی ایران به بحث و بررسی گذاشته شده است.

بخش اول این وبینار به زیرساخت‌ها و تغییر مسیری که چین برای دیجیتالی کردن اقتصاد و توسعه درنظر گرفته پرداخته شده و همچنین به موانع ۹ گانه‌ای که سر راه اقتصاد دیجیتال در کشور وجود دارد، اشاره می‌کند. این عوامل مطرح شده عبارت‌اند از: نگاه ناقص ایدئولوژیک، درجا زدن در تاریخ، سلایق شخصی، ناآگاهی تصمیم سازان و مسئولان، ترس از مواجه شدن با غرب، دولت سالمند و به کارنگرفتن جوانان متخصص، نهادهای غیردولتی پرقدرت، ضعف تشکل‌ها و بالاخره تمایل شدید بخش خصوصی به همکاری با بخش دولتی. مشروح بخش اول این میزگرد دیجیتالی را در زیر می خوانید:

 

اوضاع ما را در توسعه‌ی اقتصاد دیجیتال چگونه ارزیابی می‌کنید و آیا می‌توان الگویی مانند الگوی چین در ایران پیاده سازی کرد؟

سلطانی: اگرچه دو کشور آمریکا و چین قدری از قواعد جهانی شدن عدول می‌کنند و رفتارهای حمایت‌گرایانه یا رفتارهای اقتدارگرایانه در حوزه‌ی اقتصاد از خودشان بروز می‌دهند و در دوره‌ی ترامپ یک جنگ اقتصادی صریح و آشکار علیه چین اتفاق افتاد، با این حال نکته‌ي قابل توجه این است که آنها در صف نخست اقتصاد دیجیتال و رأس این فرایند قرار دارند. با نگاهی به دوره‌ی سی ساله‌ی چین می‌توان به این نکته دست یافت که تا حد زیادی سرمایه‌گذاری و فناوری غرب و آمریکا این کشور را به چین کنونی تبدیل کرد. این غربی‌ها بودند که به آنجا وارد شدند، کارخانه‌های خود را احداث کردند و در زمینه‌ی سرمایه‌گذاری تعهد دادند که فناوری و نیروی تحقیق و توسعه و مدیران ارشد خود را بومی کنند و این اقدامات موجب انتقال فناوری به چین شد و کشور چین بر پایه‌ی دانشی که در غرب شکل گرفته بود، حرکت کرد و پس از آن خود به تولیدکنندهی فناوری در این عرصه تبدیل شد. لذا اگر ما قرار است روزی به نقطه‌ای همانند کشور چین دست پیدا کنیم، بایستی در یک بازه‌ی زمانی، پذیرای فناوری از دیگر کشورها باشیم و البته بایستی نقشه‌ی راه خود را پس از یادگیری فناوری از آنها داشته باشیم.

 

آبائی: از صحبت‌های آقای سلطانی این نکات برداشت می‌شود که انقلاب صنعتی چهارم را انقلاب کارآفرینی نوین قلمداد می‌کنند، یعنی از منظر ایشان بر پایهی فناوری نوین انقلاب‌هایی شکل گرفته که مرزهای اقتصاد و ارتباط را از بین برده و به جهانی‌سازی تعریف جدیدی داده است. به باور من این اتفاق می‌تواند بسیار کمک کننده باشد و با این روش کشورهای کمتر توسعه یافته با هزینههای کمتری می‌توانند با کشورها ارتباط تجاری داشته باشند. اما با توجه به تجربه و روند گذشته در کشور به راحتی نمی‌توانند با کشورهای دیگر از طریق غیرفیزیکی ارتباط برقرار کرد، یعنی به راحتی سلايق و علایق شخصی یک فضایی را ایجاد می‌کند که فضای در اختیار بخش خصوصی محدود و از دسترس ما خارج شده و حتی گاهی اوقات به آن قفل هم می‌زنند.

 

چگونه می‌توان این مسئله را حل کرد و این قفل‌ها را باز کرد؟

سلطانی: این مسئله چالش اساسی ماست. چین مادامی که درها را بسته و از یک نگاه ایدئولوژیک خالص برخوردار بود، عمل خود را در ستیز با ایدئولوژی غرب می‌دانست و تا زمانی که این ستیز را ارزش می‌دانست در تمامی حوزه‌ها از جمله اقتصاد عقب‌مانده و یک کشور فقیر بود که به رغم جمعیت زیاد كماكان با یک اقتصاد روستایی و کشاورزی اداره می‌شد، اما تقریبا همزمان با ایام بروز انقلاب ایران که تصمیم گرفت سیاست درهای باز را اتخاذ کند، به اقتصادی پیشگام بدل شد و نتیجهاش این بود که در چهار دهه‌ی اخیر پیشرفتی منحصر به فرد کرده است. آخرین خبرها نیز حاکی از این است که چین زودتر از پیش‌بینی‌های قبلی به اقتصاد اول جهان تبدیل می‌شود. البته بخش اعظم این جریان مربوط به مدیریت کشور چین در دوران کرونا باز می‌گردد. با وجود این تجارب پیش‌رو، در به‌کارگیری تجارت جهانی مقاومت می‌کنیم و مادامی که این رویکرد را کنار نگذاریم و نسبت به غرب از منظر مفهومی در ستیز با ایدئولوژی باشیم و سایه‌ی آن را در بقیه شئون کشور بیندازیم، نباید انتظار حرکت و توسعه حتى با اقتصاد دیجیتال را داشته باشیم.

البته! دلیلی ندارد که از نظر فکری و فرهنگی آن چه غرب انجام می‌دهد و می‌بیند را بپذیریم، در عین حال دلیلی هم ندارد که با آنها درحال ستیز باشیم و بگوییم با آمریکا به فلان دلیل تعاملات اقتصادی نخواهیم داشت زیرا آمریکا چنین و چنان است. همچنین دلیلی ندارد که با کشورهای حاشیه‌ی خلیج فارس موضوع اختلافات مذهبی را نسبت به اشتراکات منطقه‌ای و همگرایی اقتصادی برتری بدهیم. سلطانی خاطرنشان کرد: استراتژی‌ای که تاکنون بوده، باعث می‌شود تا جریان اختلاف ایران با عربستان سر باز کند و به فشارها و تندروی تبدیل می‌شود که لطمه‌ی جدی بر اقتصاد وارد ساخته است.

 

بدبینی به طرف اروپایی به‌واسطه‌ی رویکرد و سابقه استعمارگری

سلطانی: ما نه تنها از ایدئولوژی، بلکه از تاریخ هم نتوانسته‌ایم خود را منتزع کنیم. این که در سده‌های گذشته این کشورها چه ظلم‌ها و جنایتها در عرصه‌ی جهانی داشتند به طوری که در بعضی از کشورها خیلی اوضاع وخیم‌تر از کشور ما بوده و این اتفاقات افتاده غیرقابل انکار است ولی اینکه امروز بخواهیم با این کشورها همچنان تعامل پیشه نکنیم، به نظر درست نیست، زیرا درحال‌حاضر اقتصاد ضعیف‌تر، اقتصاد بازنده‌تر است. به عبارت دیگر ما چون از اقتصاد ضعیفتری نسبت به این کشورها برخوردار هستیم، فرصت استفاده از فناوری‌ها، سرمایه‌ها، بازارها، دانش فنی و مدیریتی آنها، همراهی آنها در سازمان‌های چند جانبه (مانند سازمان جهانی تجارت و یارگیری‌هایی که کمک می‌کند تا درب‌های اقتصاد جهان به روی ایران گشوده شود) و... را نداریم؛ در این روند حتی از طریق اقتصاد دیجیتال هم قادر به خنثی کردن توطئه‌های آنها نخواهیم بود. هنگامی که کشورها مشاهده کنند که بنا به دلایل با آنها سروکار نداریم در رویکردهای سیاسی و امنیتی بیشتر، ایران را برای خود به عنوان خطر احساس می‌کنند و در مواردی به ما آسیب می‌رسانند، اما هنگامی که احساس خطر نکنند بیشتر با ما تعامل می‌کنند و لذا من این را چالش اساسی حاکمیت ایران قلمداد می‌کنم که در مشکلات روزافزون دست و پا می‌زند. شوربختانه مشکلات امروز به جایی رسیده که شاید یک وجب کمتر از مجاری تنفسی است و اگر کمی بالاتر بیاید عملا اقتصاد را خفه می‌کند. فشار اقتصادی و فقری که هفت دهک جامعه را زیر خط فقر آورده و تحریمهایی که عملا مرتب اقتصاد را کوچکتر می‌کند و... در واقع این رویکرد مادامی که تغییر پیدا نکند، فرصت‌های پیش آمده با اقتصاد دیجیتال برای ما هم کوچکتر از کشورهای دیگر و تهدیدها بزرگ‌تر از کشورهای دیگر خواهد بود.

 

آبائی: آقای سلطانی ضعف اقتصاد و ضعف ارتباط با کشورهای دیگر را علمداری ایدئولوژی و تاریخ می‌دانند، اما در فضای مجازی و اقتصاد دیجیتالی در کنار این دو عامل، من عامل اصلی سد راه توسعه‌ی اقتصاد دیجیتال را، عدم شناخت مسئولان، تصمیم‌گیران و تصمیم‌سازان بزرگوار می‌دانم. یعنی اگر حاکمیت نسبت به حوزه‌ی فضای مجازی و اقتصاد دیجیتال اشراف کامل داشت، شاید مسائل کشور به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد و مشکلات تا این اندازه دامن ما را نمی‌گرفت و بسیار کمتر بود.

 

این مواردی که مطرح شد، بیشتر از منظر موانع حاکمیتی در توسعه و بهره‌گیری از اقتصاد دیجیتالی بود. اگر اقتصاد دیجیتال رشد پیدا کند (که گریزناپذیر است)، آیا قابلیت جابجایی سهم اقتصاد دولتی و خصوصی وجود دارد یا خیر؟

سلطانی: حاکمیت ایران یک حاکمیت سالخورده است. درحالی که در بسیاری از کشورهای دنیا مدیریت کشور را به جوانان 30 الی ۴۰ ساله می‌سپارند؛ حتی در کشورهایی که رأس هرم سیاستمداران‌شان مدیران مسن‌تری قرار دارند، موتور محرکه‌ی فکری حاکمیت، افراد جوان تحصیل‌کرده و نخبه هستند، این جوانان هستند که سیاست‌های جدید و اقتصاد دیجیتال را ریل‌گذاری می‌کنند. آنها هستند که می‌گویند چگونه باید اقتصاد در مسیر اقتصاد دیجیتال سریعتر حرکت کند و بهره‌گیری بیشتر از انقلاب صنعتی چهارم داشته باشند و چگونه «تخریب خلاق» در مدل حکمرانی به وجود بیاید. اکنون کشورها درصدد این موضوع هستند که از فناوری‌های جدید مانند هوش مصنوعی به طور بهینه و بهتر از رقبای خود استفاده کنند، اما افرادی که نسبت به فناوری آشنایی ندارند؛ نمی‌توانند این تصمیمات را اتخاذ کنند و نمی‌گذارند گروه‌های جوان‌تر وارد شوند و چارچوب‌های جدیدی را اجرایی کنند. در نظام حکمرانی ایران هزارتویی وجود دارد که در آن تصمیمانی از این دست به سختی قابل رؤیت و عملیاتی می‌شود و موضوعات این چنینی باید به ویژه در نهادهایی خارج از قوه‌ی مجریه، بسیار پیچ و تاب بخورد تا اجرایی شود و متأسفانه هنگامی که به این نتایج و تصمیمات می‌رسند در بستر نهادهای دولتی و عمومی غیردولتی اجرا می‌شوند. لذا در پاسخ به سؤال مطرح شده‌ی شما باید عرض کنم بنده خوش‌بین نیستم در این فضای فکری، ریل‌گذاری درستی انجام شود؛ زیرا مصادیق برعکس آن مشاهده می‌شود، یعنی استارتاپ‌های سرآمد را کنترل و محدود می‌کنند و حتی تلاش می‌کنند تا این نهادهای عمومی غیردولتی و خصولتی سهم‌های مدیریتی آنها را بستانند. در چنین شرایطی هیچ چشم‌اندازی از این تغییر ریل از بخش عمومی به بخش خصوصی مشاهده نمی‌شود و بخش خصوصی هرچقدر که بخواهد تلاش کند اما ثروت و قدرت در نهادهای عمومی غیردولتی متمرکز می‌شود و باز بخش خصوصی در اندازه‌های حداکثر متوسط و کمی بزرگ محدود می‌شود.

باید گفت که باور ما نسبت به اقتصاد تغییر پیدا نکرده است. در سال ۹۳ اعلام کردم که خصوصی‌سازی در ایران شکست خورده است و امروز همگان به این نتیجه رسیدند و دلیل آن این است که واگذاری واحدهای دولتی به بخش خصوصی در حد استثنا توانسته از کارنامه موفقی برخوردار شود. هر واگذاری به بخش خصوصی را با یک علامت سؤال یا مسئله‌ای مختل کردند یا پس گرفتند و جای این سؤال پیش می‌آید که چرا ایران نمی‌تواند همانند کشورهای دیگر، کارخانه‌ها و مجموعه‌های اقتصادی دولتی را به بخش خصوصی واگذار کند و در نهایت به بخش عمومی غیردولتی وارد می‌شود و اگر بخواهد خصوصی‌سازی انجام دهد هم، آن را وارد بورس می‌کنند و میلیون‌ها نفر سهم‌های ریز می‌فروشند تا مبادا بخش خصوصی بیاید و مدیریت بنگاه و شرکت را در دست گیرد.

 

آبائی: این که حاکمیت به دنبال جذب استارتاپ‌هاست تا به واسطه‌ی آنها اتفاقات خوب و درست بیافتد، درست است اما یک نتیجه هم می‌توان از طریق برهان خلف گرفت و آن این است که خود بخش خصوصي قدیمی‌تر و حتی استارتاپ‌های جوان که در سال‌های اخیر به فضای استارتاپی ورود کردند، به نحوی خود را به فضای حاکمیتی می‌چسبانند و فکر می‌کنند که اگر با حاکمیت همراهی نکنند، بازنده محسوب می‌شوند. به طور مثال استارتاپ‌ها در معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری فعالیت دارند، زیرا بودجه احتمالا بدون حساب‌رسی وجود دارد و استارتاپ‌ها نیز به دنبال جذب چنین بودجه هایی هستند. استارتاپ هایی که بخواهند خودشان رشد کنند، محدود هستند. لذا به باور من این ضعف بخش خصوصی به جهت ساختار ناقص تعریف شده در میان بخش خصوصی بازمی‌گردد که بیشتر نتیجهی منیتها در خود تشکل‌هاست. دولت و حاکمیت به واسطه‌ی قدرتمند بودن و توانمند بودن به دنبال جذب است و این را نمی‌توان نادیده گرفت، ولی از طرفی ما به عنوان بخش خصوصی نیز خودمان به آن سمت بیشتر گرایش داریم.

 

منبع: میزگرد دیجیتالی پدرام سلطانی و سادينا آبائی، منتشر شده در مجله اینترنتی اقتصاد دیجیتال

0 نظر

هیچ آیتمی برای نمایش وجود ندارد.

ارسال نظر